شعری زیبا از بانوی هنرمند الهه عبدلی _نشر حوزه مشق
جدال خانه اش ویران بود در دلش ایمان بود روی می تافت از این پنجره ی رو به افول چشم و گوشش همه در محور دیوار صعود نور آشفتگی از سقف هویدا شده بود پرچم نفرت از این بام مهیا شده بود عقل و هوشش همه در بند سراپرده عشق؛ رفته و یک شبه در عرش الهی شده بود خنده یأس به سرعت همه جا میپیچید بوی تردید کماکان همه در قطب وجود دل هوایی شده بود و قدمی برمی داشت عقل بر خاک دلش نعره ی تیزی می کاشت آخر از عمق وجودش رخت بست آن تردید عازم مسلک...