پایتخت شعر ایران

🌱🌸🌱🌸🌱🌸 لحظه ها در عاشقی احرام می گیرم ببین تا تو باشی پیش من آرام می گیرم ببین می شود دائم بمانی تا زلیخایت شوم؟ کاملا از محضرت من کام می گیرم ببین کعبه را در سینه بنهادی مسلمانت شدم در حریم کعبه مستم، جام می گیرم ببین سال ها در پشت دین پنهان نمودم چهره را آبرو از مکتب اسلام می گیرم ببین آیه ها جاریست،محشر دیدنی،الهام را گاه گاهی از طبیعت وام می گیرم ببین «ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست» از همان پیمانه ها فرجام می گیرم ببین محبوبه نوری   ❤️❤️  روابط عمومی...

به جرعه نابی از شعرم تو مهمان باش برایت ساده می گویم: ولی ساده نگیر هرگز چه سخت گیر است زمانه با دل عاشق حکایت دارم از ایام پاییزی شعاع دید تو دیگر رفیق روزهای من نشد هرگز تو دیگر دور من هرگز نمی گشتی مرا از خاطرت بُردی ولی ، ما خاطرات مشترک داشتیم نمی گویم از احوال تمام روز های سرد همین را تو بدانی بس.... خدای اشک های من خدای دست های تو همیشه ما خدای مشترک داریم خدای مشترک سمیرا محمدی   ❤️❤️  روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق    https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir      چاپ انواع کتاب:...

شور مستان تا به هستی عزم میدان می کند عشق را آواره در کوی و بیابان می کند همچو مجنون در دیار آشنایان بی گمان غربت یک کوه را با تیشه درمان می کند آیه های نور می تابد به اندوه زمین خاک را تندیس زیبای تو انسان می کند آتش از روی تکبر زخمه بر جان می زند اشک را بر مردمان دیده مهمان می کند در نفسهایی که تنگ آمد به سینه عاقبت صحبت اهل دلی، میخانه بنیان می کند. مهری علی عسگری(بانو)   ❤️❤️  روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق    https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir      چاپ انواع کتاب:...

دومینوها را می‌چیند و مرا به بازی دعوت می‌کند انتهایش می‌ایستم و او وسط راه خودش را می‌بازد 🌹🌹🌹🌹🌹 از خرداد افتادیم به مهر و جوانه‌هامان سوخت بیا تا یک فصل دیگر عشقمان را پاییز کنیم 🌹🌹🌹🌹🌹   اینجا به هيچ چيز رحم نمی‌کنند باید خودم را بردارم از شناسنامه‌ام بیرون ببرم و خیال کنم این راه آخر است 🌹🌹🌹🌹🌹   چشم‌هام راه افتاده‌اند ولی... خانه‌ات را گم کرده‌ام با کدام مسیریاب سمتت بیایم تا حق چشم‌هام ادا شود؟ 🌹🌹🌹🌹 ❤️❤️  روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به...

در زیر چترم باش تا باران  بگیرد تا عاشقی در زیر باران جان بگیرد یک نیمکت درانتظار هردوی ماست همراه شو تا  انزوا پایان  بگیرد من عهد کردم تا ابد دیوانه باشم تااینکه دل با چشم تو درمان بگیرد بابوسه ای مهمان بکن لبهای من را تااین دلم ازعشق هم فرمان بگیرد لطفا بیا یخ کرده دنیای درونم تا از نگاهت لااقل جریان بگیرد یا رب خودت پا درمیانی کن که شاید با بودنش ویرانه ام سامان بگیرد   آزاده زارعی   ❤️❤️  روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و...

در خیالم، تو را بوسیدم... گل سرخ رویید بر لب های‌‌ِ من 🌹🌹🌹🌹🌹 دست های تو، پیام آور آرامش... در حصار آغوشت     ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام...

شب های پاییز پاییز شد بازم بارون می باره یادِ تو و عطرت تنهام نمی ذاره دلشوره می گیرم دستایِ تو دوره تو بی خبر رفتی قلبت چه مغروره برگای پاییزی بی وقفه می ریزه بی تو هوا سرده شب های پاییزه پاییز زیبا بود نیستی و دلگیره امسال یکی تنها بی تو سفر میره اون قدر می خوامت دلتنگم و حیرون با یادِ تو رفتم بی چتر زیرِ بارون خسته شدم از درد از این هوایِ سرد من بی تو می میرم پیشِ خودم برگرد   ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه،...

پا‌جوش‌های تو ! در سرم تکثیر می‌شوند اسمت مدام روی عصب‌ها راه می‌رود و انگشتان نا‌خودآگاهم را به نوشتن وا‌می‌دارد با رنگ بهار بر لب آینه ‌ها یا چوب نیم‌سوخته روی شن‌های خیس تابستان و در روزهای راکد پاییز با شمارش معکوس عقربه‌ها بر تراکم اندوه پنجره آنقدر نام‌ات را بر کاغذ‌های رو‌به‌انقراض نوشته‌ام که روان‌نویس بی‌چاره عاشق شد حالا هر بار که به تو می‌رسم پر‌رنگ‌تر می‌نویسد دیوانه‌خانه‌ایست در سرم حتی در همهمه‌ی سلام و صلوات روی سهم خودم از شله زردهای نذری مادر لای عطر گلاب و زعفران ... باید زمستان سرم را سپید کنم از تو و...

حس خوبیست کنار تو اقامت بکنم شب در آغوش تو تا صبح عبادت بکنم حرف‌ها دارم و ای کاش که در آینه‌ام روبرو باشی و احساس شهامت بکنم قصد دارم که به اعماق دلت کوچ کنم وبه هرزن که در آنجاست حسادت بکنم برنو بر دوش به مشروطگی ات دل بدهم یاغی شهر شوم از تو حمایت بکنم یابه چشمان غزل خیز تو تبعید شوم یا به آغوش پر از مهر تو عادت بکنم اگر این عشق مرا تا به جنونم بکشد هی حماقت بکنم باز حماقت بکنم مهساپارس فر(پارسا) 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 تقدس کدام نگاه را بر صليب تنهایی کشانده ای...

✍️من ازدرد بد مستی نمیترسم، من از صبح بدمستی  سخت میترسم!؟ من از، وجدان بیدار، از زبان سرخ گفتار، در این عالم هستی و راستی سخت میترسم؛! من از عریانی پندار خاموشی، از این همه نامردی و نامرادی های اندیشه ی بیمار، پشت این همه دیوار های سنگین سخت میترسم؛! از این درد و خشم غفلت، دیروز و امروز هایمان ، از سراب سرد تاریک ها نمیترسم؛ من از تغییر افکار پوسیده و جا مانده و کج مایه های دیندار و تاریخ بی سرانجام و از این زنده بگور ماندهای گفتار و عقل میترسم؛! من از، زندانی حصار تنگ وجدان...