اثری از بانوی هنرمند زهرا میرزایی _نشر حوزه مشق
غم باد،،،، من از صلابت نگاه تو پشت پنجره ی آهنی بارها خیالت را زنجیر کرده ام به آرزوهایم از کهکشان نگاهت هزار آفتاب دیده ام ازلب های بی لبخندت گلبوسه ی عشق چیده ام آسمان باز کرده چتر خاکستریش را بر سر شهرغبار آلود هیچ *جنب و* جوشی در جنبنده ای نیست نفس های شهر* کبود گویی مرده اند همه عصر غریبیست پرنده ها رها نمی کنند قفس را اخر ماجرا مرا می ترساند این شبهای تار را به اعتبار فروغِ چشمان تو سحر میکنم سِیر میکنی در رویاهایم ومن خیال میبافم این بزرگترین خطای من است در نبودنت......