اثری از محسنه عزیز عرب از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
می خواهی بدانی پشت این در چه داستانی پنهان بود ؟
دختری با یک دنیا آرزو، که موهایش سفیدی زده بود، صورتش پژمرده و روحش خسته
امید داشت روزی بتواند دست رویاهایش را بگیرد و به منزلش برساند
ولی هر روز که میگذشت بدتر از دیروز میشد، تا اینکه دیگر امیدی نماند.
آرزوها دیگر بوی خون میداد، خونیکه با طلب حق میریزد
چشمانی پردرد و خسته از انتظار دیگر سیاهی میدید و امیدی به رنگین کمان نداشت، و دنیایش را چنان تاریکی پر کرده بود انگار نوری وجود ندارد
خواست پرواز کند تا به اوج خوشبختی برسد ولی بال هایش را شکستند
آری درد داشت
هرقدر فریاد زد صدایش به هیچ گوشی نرسید یا شاید رسید ولی مهم نبود
چون او دختری از دیار افغانستان بود …
#محسنه_عزیز_عرب
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است. شما هم اگر رویایی در سر دارید، با ما در تماس باشید:
09191570936
09393353009
https://hozeyemashgh.ir
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی