شماره پنج گاهنامه ادبی «عبور آرام» وابسته به انتشارات بین المللی حوزه مشق منتشر شد.
شماره پنج گاهنامه ادبی «عبور آرام»
وابسته به انتشارات بین المللی حوزه مشق منتشر شد.
مدیر مسئول: دکتر فردین احمدی
سردبیر: مژگان قمری
در این شماره آثار چند تن از هنرمندان منتشر شد
از جمله:
💎💎💎💎
مژگان قمری:
چترم
در گوشهی حیاط
به انتظارِ باریدنِ باران
ابر را نگاه میکند!
💎💎💎💎
نسیم دهنوی(ریرا):
توبه کردم از تو اما هنوز تنهاییم شناور است در عمیق خیالت
همانجا که تهنشین شده است میل اکید نخواستنت!
💎💎💎💎
نسترن علیزاده:
با خاطرهای چنگ به جانم زده است
با تیرِ جفا به استخوانم زده است
از حسرتِ یک عشق نهان درسینه
صد مُهر سکوت بردهانم زده است
💎💎💎💎
یونس رجبی:
من شاعری از جنس بارونم
دنیای من چند ساله پاییزه
هرشب یه جور تازه میمیرم
شاعر شدن خیلی غم انگیزه
💎💎💎💎
زینب توسلیان:
دریغا عمر ما بگذشت فوری
تمام لحظهها گشتند طوری
که هر روز و شبش رفتند بر باد
نفهمیدیم چگونه محو شد یاد
نه دیروز، نه امروز و نه فردا
ندانستیم قَدرِ عمر خود را
💎💎💎💎
فریبا عینی:
پاییز
خزان دلهاییست، که عشق را چه صادقانه باور کردند وچه ناباورانه…
درمیانهی راہ تنها رهایشان کردند…
پاییز همیشه زیباست!
بارانهای وقت و بیوقت دارد
برگ ریزانهای عاشقانه
و خنڪای دلنشین دارد!
فقط، تنها عیبش یه چیز است؛
پاییز
“تــو ” را ندارد…
💎💎💎💎
معصومه قوامی:
یک روز
از بستر جهان برمیخیزم
آلوده به تو
💎💎💎💎
سید عزیز صفوی:
حیف است که پابند به پاییز بمانی
درحسرت روییدنِ جالیز بمانی
باید که بکوچی به بهاران خدایی
حیف است که درکوچه، غمآویز بمانی
💎💎💎💎
سید صفایی:
با خیالِ تو به سَر بُردن اگر هست گناه
با خبر باش که من غرقه گناهم هر شب
💎💎💎💎
❤️❤️
روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق
https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir
چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب تبدیل رساله دکتری به کتاب مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت ویراستاری حرفه ای کتاب
همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.
دیر زمانیست که به دیر و زود زمانه مینگرم
گرچه زود دیر میشود در نگرم
از احوال زمانه بی خبرم
نمیدانم گیر در زمانست یا نگرم
ای دل گر در پی آنی
که در همه حال آسوده مانی
همان به که در کار خود بمانی
تا گردش خون داری دلی
وزان بمانی از سینه درآیی