اثری از معصومه عسگری ( نازنین) از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
داستان
«موشی در خانه ی من »
به نام خدایی که دراین نزدیکیست
روزی وروزگاری دو گربه دریک منطقه زیبا و خوش اب ورنگ زندگی میکردند
نام یکی از انها پیشو و دیگری پیشا بود.انها خیلی باهم مهربان نبودندویکدیگر رابانامهای ناخوشایندی صدا میزدندوبه همدیگر بی احترامی میکردند پیشو پیشا را تنبل خان صدا میکرد چون پیشا همیشه سعی میکرد غذاهای اماده ی دوستانش را یواشکی برداردوبه خود زحمت هیچ کاری را نمی دادوراحت طلب بود ان روزها پیشا بس که هیچ تکانی به خود نداده بود بدجوری چاق و چله شده بود و همه را حسابی مورد ازار و اذیت قرار میداد و بخاطر همین رفتارهای بد پیشا پیشو تصمیم گرفت تا به دوستش تذکر بدهد تا دست از کارهای بدش بردارد. پیشو پیش پیشا رفت وبه او گفت که تنبلی و کارهای زشتش را کنار بگذاردبه او گفت اگر وضع به این روال جلو برود نه دوستی برایش میماند ونه سلامتی و تندرستی ولی پیشا جبهه گرفت و شروع کرد به بد وبیراه گفتن به پیشو او را خنگ خطاب کرد وبه اوگفت من هنوز مثل شماها عقلم از کار نیافتاده که برای چیزهای پیش پا افتاده ای خود را به زحمت بیندازم پیشو دلخور شد واورا تنبل خان نامید و به خانه اش برگشت.
روزبعد یک موش چاق و چلهای درخانه پیشو پیدایش شد پیشو با یک جهش موش را اسیر پنجه های تیزش کردو تصیم گرفت کیک موشی درست کند تاخبر کیک موشی به گوش پیشا رسید پیشا ابرو بالا انداخت و با خوشحالی نقشه شومی را کشیدوباخود گفت وقتی پیشوی خنگ خوابید کیکش رابرمیدارم واز خانه او فرار میکنم با خنده زمزمه کرد کیک اورا به زودی خواهم فاقدخورد.وقتی شب شد پیشا به سمت خانه پیشو راه افتادوقتی رسید دید پیشو خان خوابیده است سریع به اشپزخانه او رفت ودید کیک درجامخصوص قرار گرفته است بازیرکی و بدجنسی بالاخره توانست کیک را بردارد بدون اجازه پیشو کیک لذیذ موشی را خوردو نوش جان کرد
وقتی پیشو بیدارشد دید که خبری ازکیکش نیست ناراحت شد و گریه کردباخود گفت این کار پیشا است به تلافی حرفهای دیروز امده وکیک خوشمزه ام را برداشته من این کارش را بی پاسخ نمی گذارم به اداره ی پلیس پیشی پیشی رفت و گفت کسی کیک مرا دزدیده پلیس پیشی پیشی به راافتادو پس از تحقیقات اثار جرمی که به جامانده بود مجرم پیدا شد بله ان مجرم پیشا بود محکمه ای در دادگاه پیشانها تشکیل شد و قاضی پیشان خان همراه مشاور اعظمش سبیل کلفت پیشارا به محکمه صدا زد ازاو خواست ازخودش دفاع کند پیشا با گستاخی تمام شروع کرد به بازگو کردن ماجرا پیشان خان شما نمیدانید کیک چقدر لذیذو خوشمزه بود اصلا من که گناهی مرتکب نشده ام نمیدانم چرا الکی مرا اینجا اورده اید من فقط کیکی را که برای خوردن بود را برداشته و نوش جان کرده ام
پیشانخان باشنیدن اظهارات پیشا خشمگین شد و اورا محکوم به کارکردن در شیرینی پزی پیشانها کرد و پیشا مجبور است از صبح روز بعد به دنبال موش بگردد واز موشهایی که گرفته کیک لذید بپزد و اجازه خوردن از کیک های پخته را نیز ندارد وهر روز باید هر یک قاچ کیک موشی برای پیشو ببرد واگر در کار خود کوتاهی بکند مجازات سخت تری را برایش در نظر خواهد گرفت پیشا با شنیدن حکم قاضی خشمگین شد و با صدای بلندی به پیشان خان اعتراض کرد اما بخششی درکار نبود و حکم صادر شده بود پیشا مجبور بود اعطاعت کند از فردای ان روز پیشا صبح تا شب به سختی کارمیکرد و خیلی خسته میشد ازبس که کار میکرد دیگر خبری از شکم قامبالویش خبری نبود طبق حکم پیشان خان هر روز اخروقت برای پیشو کیک میبرد پیشو وقتی پیشا را میدید دلش برای رفیقش میسوخت از طرفی هم میدانست این کار به نفع پیشا هست به حکمی که پیشان خان داده بود راضی میشد تا اینکه بعد گذشت چند هفته پیشو پیش پیشان خان رفت وازاو خواست در حکم خود برای پیشا تجدید نظر کند پیشان خان به او قول داد به سبیل کلفت خواهد سپردتا بر کارهای پیشا نظارت کنداگر پیشا سرعقل امده باشد واز کارهای خود ابراز پشیمانی کند اورا عفو خواهد کرد .
باشنیدن حرفای قاضی پیشان خان پشو خرسند به منزلش بازگشت.
یک روز پیشو بابوی خوش مزه کیک ازخواب بیدارشد وقتی پیشا را بالاسرش دید تعجب کرد وازاو پرسید که این موقع صبح انجا چیکار میکند پیشا تمام ماجرا که تا الان برایش اتفاق افتاده بود را برای پیشو بازگو کرد و ازپیشو عذرخواهی کرد وازش خواست تا اورا ببخشد ودراخر ازپیشو تشکر کرد که باعث شد تا پیشا ازکاهلی و تنبلی و کارهای زشتش دست بردارد و یک شهروند خوب پیشی پیشی باشد پیشو با شنیدن حرفهای پیشا خوشحال شد ودوستش رابه صرف چای و کیک موشی دعوت کرد.
معصومه عسگری (نازنین )
از قلم تا جاودانگی… با شما!
انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت میکند. ما به جای ساختن کتابهای سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار میکنیم. هر نقدی که از روی خیرخواهی و سازندگی باشد، گوش جان میسپاریم؛و با قدرت به مسیرمان ادامه میدهیم.
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است.
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی.
۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹
۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶
#چاپ_داستان #چاپ_شعر #چاپ_رمان #داستان #شعر #رمان #شاعر #نویسنده #چاپ_کتاب #فردین_احمدی #حوزه_مشق #انتشارات_حوزه_مشق #نویسنده #محقق #پژوهشگر #مترجم #ایران #قلم #کتاب #ادبیات #فرهنگ #هنر