اثری از محمد رضا قهرمانی از شاعران انتشارات حوزه مشق
عزیزان، شمع بی پروانه بودم
به جمع دوستان، بیگانه بودم
همه فکرم شب و روز بود، افیون
خماری بود، پریشانی و افسون
همه فکرم پی دود و دمم بود
فراهم کردن گرد غمم بود
امید زندگی، دیگر نداشتم
به جمع دوستان، جایی نداشتم
به خانه، دیگر آرامش نداشتم
نموده بود مخدر، پشت من خم
ز رخسارم ربوده بود او رنگ
شبی در خلوت خود با خدایم
نمودم لحظه ای افکار خود جمع
خدای مهربان بر من نظر کرد
نظر بر طفل بی بال و پرم کرد
نمودم راه از بیراه پیدا
شدم با روز روشن یکدم همراه
به دور خود، حصاری من کشیدم
ز هر دود و دمی من دل بریدم
محمدرضا قهرمانی
از قلم تا جاودانگی… با شما!
انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت میکند. ما به جای ساختن کتابهای سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار میکنیم. هر نقدی که از روی خیرخواهی و سازندگی باشد، گوش جان میسپاریم؛و با قدرت به مسیرمان ادامه میدهیم.
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است.
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی.
#چاپ_داستان #چاپ_شعر #چاپ_رمان #داستان #شعر #رمان #شاعر #نویسنده #چاپ_کتاب #فردین_احمدی #حوزه_مشق #انتشارات_حوزه_مشق #نویسنده #محقق #پژوهشگر #مترجم #ایران #قلم #کتاب #ادبیات #فرهنگ #هنر