اثری از نرگس صدری از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
بی خوابی دود سیگارش رو به طرف سقف فرستاد و بازو شو روی پیشانیش قرار داد . دوباره همون کابوس همیشگی به سراغش آمده بود . گندمزار شعله ور و بوی گوشت سوخته ، هرگز از مقابل دیدگانش دور نمیشد . صدای غار غار کلاغ ها روحش رو آزرده و هراسش رو بیشتر میکرد. همه جا تاریک بود و تنها روشناییِ فانوسِ نفت سوز او ، تا چند قدمی گامهاش رو روشن میکرد . نفس بلندی کشید و دوباره پک محکمی به سیگار زد . با فکرِ : مرگ یکبار شیون یکبار ؛ از جا بلند شد . باید تکلیفش رو...