پایتخت شعر ایران

می سپارد سفیر سرزمین تخیل پای در رکاب مرکب صلح بستر ِ پلشتِ جنگ را به گورستان بی نشان فراموشی و ورطه ی تاریک خرافات را می سوزاند با شعله های قهر آزادی تا مرز مضحک جهل با جامِ مینایی انسانیت هاله ی راز ِ ماهتابِ برهنه شود   لیلا قنبرزاده         از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت می‌کند. ما به جای ساختن کتاب‌های سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار می‌کنیم. هر نقدی که...

گاه باید ارزش قائل شد برای آن‌هایی که دوستشان داریم؛ بودنشان را مانند نفس کشیدن به خود تلقین کنیم، چرا که گاهی خیلی زود دیر می‌شود و واژه‌ی «دیر شدن» همیشه ریشه در تنهایی دارد. تنهایی‌ای که نفس کشیدن را دیگر مانند قبل آسان نمی‌کند فرشته باغجری     ✨✨✨✨✨✨✨✨     چو مست ظرافت آن فیروزه رنگ کاشی نگار تکه‌ای ز آسمان شده بر روی آن نقاشی چه دگرگون می‌ساخت مرا نمای طناز سماوی چه گام نهادم من در آن، در  چله‌ی تابستانی می‌نشست آن شکسته رخام رنگین‌ به  دامان  من که چه خیره فزون می‌ساخت جامه‌ی گلپوش من...

مدت هاست که من از من بی خبرم همه چشم خیره ب در منتظر یک خبرم که رسی از در و با خنده کنی یک خبرم که تو هستی و من از بودن تو بی خبرم     _شیما خرم         از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت می‌کند. ما به جای ساختن کتاب‌های سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار می‌کنیم. هر نقدی که از روی خیرخواهی و سازندگی باشد، گوش جان می‌سپاریم؛و با قدرت...

قد غرورش بی شک سرو را به بازی گرفته چشمان محزونش جان مرا به تازی گرفته خرمن خنده‌اش اندوه مرا سیه پوش کرد شانه هایش شکوه عشق را مدهوش کرد ‌وسعت آغوشش پیکر مرا به فغان گرفت شبح حضورش سیمای مرا به آسمان گرفت فاطمه رشیدی           از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و بوم فعالیت می‌کند. ما به جای ساختن کتاب‌های سطحی، به خلق آثار ماندگار و حمایت از نویسندگان و شاعران عزیزمان افتخار می‌کنیم. هر نقدی که از روی خیرخواهی و...

(کوله بارِ سفر) زندگی را با رنگ عشق همه ی سازهایش را کوک کردم کوله بارِ سفر زندگی، لب ریز از خاطره ها و تجربه ها و زخم ها بودند هر چه کوله بار زخم ها سنگین تر بود، سخت تر پیش میرفتم اما! با رقص باد رها کردم شاخه ی زخم ها را مثلِ برگی جدا شده از شاخه رقصیدم با آهنگ خاطره ها همسفر طناز من، تو اولین اشتباه و آخرین عشقم بودی. ✍️#رویا_⭐ابراهیمی         از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور به استعدادهای این مرز و...