قلم شما

اثری از سها موسوی از شاعران انتشارات حوزه مشق

حکایت منو تو حکایت دلی عاشق است که سالها در غم نبودنت مرده و فقط جسدی بی جان بر جای مانده و تنها با چشمان تو احیا می شود تو نمیدانی که غم من به وسعت اقیانوس هاست این نه هوس لحظه ای است نه احساسات زودگذر بلکه عشقی ابدی است که در رویا و خیال تو را جستجو میکند من همچون بیژن در چاه عشق دلفریب چشمانت گرفتارم و تو برعکس منیژه در سکوتی مملو از فریادهای آتشین مرا به فراموشی سپرده ای نمیدانستم تو تاجر عشقی و من ابزاری در دستانت و چه راحت مرا به دیگری ها...
قلم شما

اثری از محسن زید علی از شاعران انتشارات حوزه مشق

یعنی رفته ام تا که بگویم نگرانم یعنی... بی تو آواره ترین مرد جهانم یعنی... وسعت عشق چنان است که سرسختی آن برده با خود همه ی تاب و توانم  یعنی... مثل بارانِ بهارِ تو چنان می بارم شده سیلاب اگر نام و نشانم یعنی... وای از لحظه ی افتادن رودی از کوه آبشاری شده ام با فورانم یعنی ... می روم از سرِ دلواپسی از ورطه ی عشق تا به دریای تو‌ خود را برسانم یعنی...   محسن زید علی         از قلم تا جاودانگی... با شما! انتشارات حوزه مشق با عشق به کتاب و باور...
قلم شما

آثاری از مژگان تابان از شاعران انتشارات حوزه مشق

روح تبعید شده ام را میان نت های پیانو ای کهنه جا گذاشته ام صدای تار به تارش گویی در من قرن ها زیسته است رد پای نت هایش مرا بر فراز آسمان ها می برد بر فراز دشت ها بر فراز شعف و آزادی ها نوای مسحور آن در تن و روحم هر لحظه جاریست با من هم آواز یک رویا میشود رویایی سبز و زنده رویایی در سطر های ناتمام مژگان تابان   ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨   سپیدار ... در پی آن شب و روزهای مملو از شادی و غم ، میان پیچ و تاب زلف ناپدار و همیشه در...
قلم شما

اثری از آرتمیس افشار از شاعران انتشارات حوزه مشق

عشق چیست؟ عشق یعنی همان نگاه عاشقانه یعنی لبخند های زیرکانه عشق یعنی برای دیدنت قلبم تپشهایش تند میشود یعنی وقتی نگاهت میکند چشمانت را از او میدزدی زیرا ساعتهاست که به او مینگری عشق یعنی تمامت را میگذاری تا معشوقت لبانش همیشه از خنده لبریز باشد عشق یعنی من نمیدانم ولی تو میدانی یعنی تو برایم دلبری کن و من نگاهت کنم عشق یعنی همه چیزم برای تو عشق یعنی ماه شب تارم تو عشق یعنی چشمانت که همه چیز در آن خلاصه میشود میخواهم بگویم من با تو معنا میگیرم نویسنده: آرتمیس افشار         از...
قلم شما

آثاری از پروانه فتحی از شاعران انتشارات حوزه مشق

در غیاب حضور تو ، من همیشه با گل‌های شمعدانی پشت پنجره آشپزخانه دلم حرف میزنم وتاوقتی بیای هم صحبت من فقط آن دومرغ عشق درون قفس هستند بارها خواستم باانها ازتو ازاحوالات روزگار بی توبودن بگویم ازان دشمن های  به ظاهردوست وگرگهای پنهان شده دررخت بره ها سخن بگویم راستش عجیب  ترسیدم که تاب وتوان شنیدش  را نداشته باشند نکند دق کنند پروانه فتحی مثل هیچکَس   ✨✨✨✨✨✨✨   بغلم کن مرا محکم محکم حتی محکمتر از آن تنهٔ درخت  کهن تنیده به اعماق خاک درزمین جانت در آغوش بکش مرا تمام حرفهایم درآغوشت خلاصه می شود باتومن شبیه...