اثری از مهدیهخوشرو«بانو» از نویسندگان انتشارات حوزه مشق
«رنگ چشمانش»
گلاب رو روی خونهاش میریزم و با دستم قبر خاکی رو تمیز میکنم، قطره اشکی سمج از چشمم پایین میریزه؛ بیست و هفت سال دوریش، من و از پا انداخت و خونه نشینم کرد.
همیشه با نگاههام کلافش میکردم و اون با خنده میگفت:
«- باز خیرهی چی شدی دخترم؟
با عشق نگاهش میکردم و با جون و دل میگفتم:
– به تو، به چشمات»
توصیفترین زیبایی رابطمون به دخترم گفتناش بود، نمیدونست که با این حرفش قلبم رو به بازی در میاره و من جلوش کیش و مات میشم.
خودش نمیدونست ولی وقتی زمان میگذشت و من خیره به دوتا سیاهچاله بودم که داخل عسل گم شده خودم رو غرق میکردم.
میگن زیباترین عضو یه صورت چشمهای یه آدمیه که دوستش داری، به نظر من راست میگن چشمها زندگی بخشه یه آیندهای که با وجود اون به سر انجام میرسه.
رنگ چشماش زیباترین کهکشان جهان بود که من شیشه گل سرخی در سیارک بیآبش غرق میشدم؛ کهربایی که مجذوب نگاه کردن به او میشدم و من رو داخلش گم میکرد، چشماش عسلی بود و منی که قند خونم افتاده بود و دنبال یه شیرینی حل شدهی داخل چشماش بودم.
کشش خاصی داشت که من و سالیان سال در گودی مشکی چشماش به حبسابد در میاورد.
هر وقت دلتنگش میشم به عکساش زل زدن انگار کنارمه حسش میکردم، هربار که قهر میکردیم متوصل چشماش میشدم.
دستم و به سمت عکسش میبرم و نوازش وار روش میکشم، خم میشم و بوسهای نایاب روی قاب طلایی امیدبخش زندگیام میزنم؛ هر وقت میخوام از چشماش بگم میفهمم که سکوت زیباترین توصیف جهانِ چون کلمهای برای توصیف چشماش پیدا نمیکنم.
عصای چوبیم رو بر میدارم و لباسم رو میتکونم و بلند میشم؛ برای آخرین بار امروز بازهم بهش نگاه میکنم و مثل همیشه باهاش خداحافظی نمیکنم.
به سمت در خروجی میرم و زیر لب باهاش حرف میزنم.
– منتظر اومدن من باش، من تو رو هیچ وقت رها نمیکنم.
#مهدیهخوشرو«بانو»
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است. شما هم اگر رویایی در سر دارید، با ما در تماس باشید:
09191570936
09393353009
https://hozeyemashgh.ir
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی