اثری از غفور ابراهیمی از هنرمندان انتشارات حوزه مشق
«قلب ها ،سنگ ها»
شب نبود
روز هم نبود
سکوت در سکوت در آمیخته بود
فریاد در فریاد
هیچ کس هیچ کس را نمی دید
خاک بر خاک اضافه می شد
خون بر خاک اضافه می شد
و استخوان بر خاک اضافه می شد
و انسان
قبل از مرگ می مُرد
و انسان
قبل از تولد می مُرد
و انسان گناه را
با گناه می آمیخت
و خدا حرف هایش را گفته بود
هیچ کس هیچ کس دیگر را نمی شناخت
چشم ،چشم را نمی دید
مرگ همه جا بود
و از کنار هر آنچه که مرا به سوی تو
می کشاند
عبور کرده بود
حتی از کنارِ تو
زمان، در زمان ناپدید شده بود.
ما چگونه باید به بچه هایمان می گفتیم
این استخوان ها
برای شما
با این قلب بزرگ
خیلی کوچک بودند
و ما چگونه باید بگوئیم
روزی آنقدر بزرگ خواهید شد
که با زبان مادری
با سنگ ها و چوب ها
حرف خواهید زد
غفور ابراهیمی
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است. شما هم اگر رویایی در سر دارید، با ما در تماس باشید:
09191570936
09393353009
https://hozeyemashgh.ir
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی