اثری از دکتر محمد رضا روز بهانی از هنرمندان انتشارات حوزه مشق
وادی صحرا
گفتمت ترمہ بپوش و دل به یغما تو ببر
ڪل احساس وجودم همه یک جا تو ببر
گفتمت خندہ کنی وعاشق شیدای تو من
با تبسم غم دل حالت اغما تو ببر
گفتمت لیلے من باش و من مجنونت
لحظه لحظه من بیچاره به رؤيا تو ببر
روی تو ماہ منو گیسوی تو باد بهار
گر که دارد همه دل زود بہ یلدا تو ببر
مژہگانت همه ساحل موج چشمت دریا
گر که دارد امکان قایق ما را تو ببر
جادهی خط لبت ختم بہ شهر دنیاست
گر که امکان دارد بوسہی ما را تو ببر
گفتمت وقت صدا ڪردن اسمم تو نخند
به تمنا بیستوشش حروف الفبا تو ببر؟!
به نهایت غم دل رو بہ جنون آوردم
به تماشای خدا وادے صحرا توببر
دل غمگین
اگر از من بپرسی گویمت دوباره غمگین است
در خود غمی فشرده وآن غم بنام شیرین است
از عشاق زمانه بودم مجنونتراز مجنونم
شهر دل برای عشق زمانه دارالمجانین است
بارها سفر کردم از مغربی به شرق، کو بفهمید
که عشق دامنه اش بسیار سنگین و شیرین است
وصال و دلهره و وحشت، فراغ است وداع
ندانستم تقدیر دلم است یا که از خین است؟
چه ساده دلبر می گفت خدا عمرت دهد
دعا میکرد در ظاهر، نمیدانست نفرین است
دکترمحمدرضا روزبهانی
خدمات ما شامل چاپ کتابهای شعر، داستان، رمان، دلنوشته، کتاب کودک، ترجمه و تبدیل پایاننامه به کتاب است. شما هم اگر رویایی در سر دارید، با ما در تماس باشید:
09191570936
09393353009
https://hozeyemashgh.ir
انتشارات حوزه مشق؛ جایی برای رویش، قلم و جاودانگی