پایتخت شعر ایران

دعوت از دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین المللی حوزه مشق از طرف کشور ارمنستان برای فرصت مطالعاتی شش ماهه در دانشگاه دولتی ارمنستان_ کرسی ایران شناسی     این متن، نامه‌ای رسمی از سوی دکتر پروفسور واردان وسکانیان، رئیس دپارتمان مطالعات ایرانی دانشگاه دولتی ایروان (YSU)، است که در آن آمادگی این دپارتمان برای میزبانی از دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین المللی حوزه مشق ایران، شعبه اربور، به منظور ادامه تحقیقاتش در مورد روابط تاریخی و فرهنگی ارمنستان و ایران در دوران صفویه و قاجار در ارمنستان اعلام شده است. To whom it may concern, Herewith,...

🌹 فرقی ندارد کجایی، کنارم یا کیلومترها ازمن دور اما اگر گاهی ... دلت هوایم را کرد گل های شمعدانی حیاط را صدا کن تاحوالی ات نفس بکشند... دلت که هوایم را کرد پلکهایت را ببند کمی به من فکر کن تصور کن کنارتم واز عطر تنم ریه هایت پر کن و بعد... از چشم های قهوه ای من دو فنجان چای بریز! کمی حرف بزن تا آرام بگیری دلت که هوایم را کرد موهای شلخته ام را بباف نسیم را هم روی صورتت میهمان کن و خورشید را نظاره گر باش دلت که هوایم را کرد صدایم بزن که...

دوباره آسمان بارید و باران عجیبی شد پر از بغض شکسته اشک ریزان عجیبی شد به همراه زمین چشمان من پر گشته از ماتم دوباره حالتم حال پریشان عجیبی شد کماکان نیمه پاییز من پر آه و غم گشته و بی تو ماه مردادم زمستان عجیبی شد تو حتی با من مؤمن که تنها عاشقت بودم نمی دانم چه کردی که مسلمان عجیبی شد من از بعد همان روزی که رفتی گم شدم در شهر و تهران بی تو بی رحمانه تهران عجیبی شد سارا بهادری         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ...

شب رسید از راه و من تنها در کنار بسترم بیدار می‌نهم بر بالشی سر را از فراقت میشوم تب‌دار خفته ای و من به یاد آن چشم های خفته بی خوابم تو همه آرامشی در من من سراپا در تو بی‌تابم ای امید وآرزوی من لحظه‌ای با من مدارا کن بر منِ دل خسته و تنها خیز از بستر تماشا کن لحظه‌ای در من تماشا کن این همه شوق رسیدن را چشم های بسته ات گویا خسته شد اینگونه دیدن را بعد تو امید بی پایان جان من از هجر شد تبدار هرچه گشتم تو نبودی و گریه کردم...

عبادت گفتم خدایا مُرده ام ، یا خواب می بینم تورا ؟ گفتا زِجایت بَرخیز ، گاهی عبادت لازم است گفتم که جان من تویی ، آرامشم ، توفان من گفتا به درگاهم بیا ،آنجا سعادت لازم است گفتم خدایا قابلم ؟! یا دور میکنی مرا ؟ گفتا که در هَم نَشکنی ؛ اینجا صداقت لازم است تو خوب بودی گاهی بَد ،گاهی پُر از خشم و غَضَب اما بیا با نور دل ، اینجا نجابت لازم است هر جا که خندیدی بمان، مَرهم شدی بر دل بدان وارستگی در راه عشق، قطعا شهامت لازم است . فرزانه سیدی پور...