پایتخت شعر ایران

دلی قیز: بیر شَهَر بیلدی بیزیم سئوگیمیزی... منه ایستکلی خانیم سان دلی قیز سن سارای سان ائلیمین سئللرینه سن چاغیرسان دئیه رم جان دلی قیز سنی پای وئردی منه تانری اؤزو سنی کؤکسومده اومود بسله میشم سنی سوررام، تاپام آنجاق ایزی نی سنی یوللاردا دوروب سسله میشم گؤزومو یونماییرام هی اویاقام قاپی میز هر آن آچیقدیر گله سن باشینی چیگنیمه قویموش اوتوروب یوخلاییب خسته گولوم دینجله سن گؤزلریمدن بیر اووج یاشدی یاغیر بولودون دا گیجییی گؤیده گلیر یاغیرام یوللاری توزدان یویورام سو دئییل، گؤزیاشی دیر کی اَله نیر بوندان آرتیق دئمه یه یوخدو سؤزوم یا اؤزون گل، یادا سؤز یاز...

برایم ترانه ای بخوان مملو از واژه‌هایِ عاشقانه با دهانی سرمست که موسیقیِ لب‌هایَش مرا همچون نسیمی گرم به هامونِ ناتمامِ دریا برساند و دست‌هایت آرام‌آرام چون شاهینی بی‌پروا زوزه یِ شانه‌هایَِ م را به رخسارِ شب برقصاند... #هایــده_اســدے           ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق   https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت...

تقریبا هروز ازینجا رد میشدم توجهمو جلب کرده بود اما خیلی عادی میدیدمش تا اینکه دیدم یه جای دیگه ی کوچه هم نوشته شده بود رفتم تو فکر یاد زمانی افتادم که میخواستمش اما دستم کوتاه بود خیلی خیلی کوتاه اونقد که حتی جسارت گفتنش هم نداشتم همش میگفتم من کجا و اون کجا وقتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم دیدم جلو خونشون ایستادم و منتظرم اون بیاد و ترس تمام تنمو فرا گرفته جرات گفتن حتی یه کلمه هم نداشتم وقتی با نیشخندی از روی تمسخر در رو بست با صدای در به خودم اومدم و فهمیدم...