پایتخت شعر ایران

ستاره ها می فهمند سیاهی یک شب تاریک را اما: نگاه تو در تاریکی دلم رخنه می کند دریچه ای به انتهای این دالان تاریک به رویم باز نمی شود دستانت ارتباطی عمیق میخواهد برای همزبانی خویش بی تو چه غریبانه رسوب میشوم در لحظه های بی تو یک تکه ماه را بیاور تا صبح نکشیده ... که" زود ، دیر می شود "...... #اسماعیل_دهقانی‌‌           ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله...

نی لَبک! نی لَبک ای آه غریبانه ی قرن و شباهنگ! تو ای مرغ صمیمانه ی حق! شاعری بودم و تا بود زمان! همه لبخند به دیوانگی ام مست زدند! هیچ کس، هیچ ندانست که من، حاصل درد و تن و رنج نهانم به جهان! چشم دیدار کسی را به جهانم، نگران زندگی بود که آموخت مرا به تمنای تو آوای غریبانه ترین! تا در این شعله ی جان خاسِته دیوانه ترین! و چنین بود که بیمار ترین بودم، آواره ترین بَسکه به سرشار ترین! با تو ای عشق شدم در تو گرفتار ترین..! « قاسم رستگار»      ...

شب! شبو دوست دارم. شبِ که میفهمه تورو شبِ که میشه مونس تو شبِ که میدونه تو روز چه چیزهایی رو دوشت سنگینی میکرده شبِ که میاد میزنه رو شونت و میگه قربونت برم من! میدونم چه سنگینی رو امروز به دوش کشیدی حالا بزار پایین من اومدم؛ بیا بغلم! بقیه راه بمونه رو دوش من؛ تو فقط یه نفس بکش! تنها کسی که میتونی بهش اطمینان کنی همین شبه! انگار شبِ که فقط پی میبره از سر درون ما و واقف میشه به این که قلبمون حق داره! باید قطره های گریه بشوره ببره گرد و غبار این دله...

خواب هایم را بدست باد دادم خاطراتم به موج و طوفان ها چون که آسوده خواهم بود در ميان هجوم بحران ها راز من نهفته در شعر است ارتش درد با واژهِ آزاری جار زدم و به قصد رسوایی زندگی را گفتم بدهکاری این جماعت تسليت دارند مردمى كه فقط دهان هستند آنان از سوره های تزویرند زخم هايى كه از زبان هستند در میانِ و سکوتِ آدم ها شعر از فاجعه خبر دارد هر درخت قطور تابستان جاى ميوه فقط تبر دارد #حسین_پیشه_ور           ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع...

شعر از مریم میرزاخانی ✍ دو رکعت گریستن در درگاه دریا بر موج دلتنگی یادهای تو واجب است در نگاهی که قضا شد ...   شعر از مریم میرزاخانی ✍           ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت ...

می شودهمراه من نه یک قدم دورتر جاپای پای من ازهمه مغرورتر بگذریم ازهرچه هست هرچه حرف ودردورنج یک کمی آنسونتر زیرباران بی چتر ازهمیشه خیس تر گردتوپروانه شم بابالهای سوخته تر اززمین تاآسمان عشق مان سرشارتر دست دردست هم ازغزل زیباتر میشودهمراه من باکمی دلبستگی باوجودخستگی پابه پای دل من ازهمیشه دورتر بمونیم برای هم تاهمیشه ازهمه عاشقتر. ج کهنسال@         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق   https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره،...

"امروز از خواب که بیدار شدم به سراغ کتابخانه‌ام رفتم" انگار دلم یک مقدار مطالعه می‌خواست. ‌کتاب گلستان سعدی را برداشتم‌‌ . درباب ششم "ضعف و پیری" حکایت شماره ۶ را خواندم سبک جناب سعدی سهل ممتنع است نوشتار و اشعاراو بسیار روان و ساده است. وقتی تلاش می‌کنیم مثل او روان و ساده، بنویسیم نمی‌توانیم. این کاربرخلاف انچه در نگاهمان به نظر می رسد روان و ساده نیست. وقتی به جهل جوانی بانگ‌بر مادر زدم‌. دل ازرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی می کنی؟ من‌امروز تصمیم گرفتم‌ بر اساس حکایت گلستان...

بیا و بر دل غم دیده‌ام دوایی باش به روزگار پر از رنج من صفایی باش شنیده‌ام که وصال است آخر هجران بیا بر این مرض بی دوا، شفایی باش غم فراق تو خم کرد قامت دل را بیا به دست دلم، آهنین عصایی باش سکوت ساز دلم با دَمت شکن جانا بیا و بر دل بی شور من، نوایی باش بهار عمر من از دوریت بشد پاییز یخ دلم بشکن، معتدل هوایی باش اسیر طبعم و زندان بوَد مرا هر دم بیا ز دست خودم باعث جدایی باش   🌹🌹🌹   اسیر عشق توئم مبتلای یک نگهت قرار این...

"میعادگاه" حوالی غروب دل تنگم را به میعادگاه عشق روانه میکنم کمی مانده به آنجا رد پای خیالت را میبینم که قبل از من در مسلخ جنون به انتظار نشسته ✍مینا کریمی         ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین...

آستانه عشق من در آستانه عشق امروز را به تو تقدیم میکنم و در این هنگام به یاد ماندنی که موهای بزد را باد می‌کشد دلم را به تو خواهم داد زینب حمیدی       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین...