اثری از هنرمند فرهیخته صفر پور جودی _انتشارات حوزه مشق
در عمقِ آینه رازیست بنام " وجود " نهفته در آغوش سکوت به پای نشستنِ او حرف است جدالیست ميانِ " تن " و"من " سرابِ نگاهش سنگیست بهوسعتخويش به مویی بهانه بند است، خیالِ جفا دارد در ازدحامِ حیرانی،نقاب از دیده شکافت خطای دیده زمان نیست!! غبارِ چهره گناهیست که حکم شکستن داشت بر آن دَم که این آیِنه درهم شکست جهانش سراسر به فریاد بست به پنهان،سراغ از خویشتن گرفت مرا از منِ خویش هم گسست به دام حقیقت،هبوط از "من " است که جان را از آئینه پرسید و باهم شکست و آخر،تن از منشکست و من...