اثری از هنرمند فرهیخته علی پور زارع _انتشارات حوزه مشق
«آتش خیال» از نخستین نگاه، نخستین دیدار، میدانستم، که جادوی چشمانت، مرا دربند خود میکشد. هر لحظه، پراکنده میکند باد، سبد سبد، خیالت را، همانند قاصدک های خوش خبر، در پیادهرو های شهر؛ شهر دلنشین تر میگردد. از همان اولین لبخند میدانستم، روزی برای آن مروارید ها جان می دهم. لبخندت را باید به آغوش کشید. این شیدایی، این شور، مرا به سوی تو میکشاند، هر ذره از وجودم، برای تو میتپد. شادی در وجودم شکوفه میزند، شکوفه هایی به زیبایی هلو، گیلاس؛ رنگارنگ، چشم نواز، دلنشین، خوشبو، چون گل یاس. با هر نگاه، با هر لبخند، گم میشوم در...