اثری از بانوی هنرمند کیاندخت سلطانی _انتشارات حوزه مشق
یارب سلام انشب گرم ۰۰۰ در چله تابستان۰۰۰ در سر فصل کتاب زندگی نگاشتیم۰۰۰!! ز روح قدسیت به کالبد بی جانم دمیدی در قنات قلب تپندهام عشق را شعلهور ساختی۰۰۰!! در اوج شراب در تن داغ بهشت حس ناب عطر سیب۰۰ از خانه خویش راندیم!!! آواره چون بادهای مسافر۰۰۰ از جبری خود نا خواسته رجعتم دادی به این خاکدان غریب!! به وقت وداع گفتمت: یا رب ؟ من کیام ؟؟؟ گفتی:تکهای از جان من!! گفتمت :یارب روا نباشد با جان چنین کنند که تو میکنی؟؟؟ گفتی:که جانا آدم فرستمت که انسان به آغوشم باز گردی! سر به آستانت خم کردم...