قلم شما

اثری از بانوی هنرمند آذر غلامی _نشر حوزه مشق

""بازوان مردانه "" پناهنده ام به آغوشت میان بازوان مردانه ات گم که می شوم می شوی تجسم گرم ترین زندان دنیا در احساس یخ زده ام زنده می‌کنی مرا به عشق ای خواسته ی دلم... بگذار خمیازه کشد چشم های انتظار از دریچه ی آرام نگاه تو #آذر_غلامی ۴ بهمن ۱۴۰۲ ۱۶۹✍       ❤️❤️  روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق    https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir      چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند زینب فرضی_نشر حوزه مشق

خودم از شوق لبریزم، دل اما بی تو غم دارد تظاهر می کنم خوبم، ولی قلبم ورم دارد شرابی ناب پنهان است در هر گوشه‌ای از آن به لطف بوسه فهمیدم، لبانت جام جم دارد نگاه مات من گم شد میان قاب چشمانت سپس در خویش پوسیدم که عشق انگار سم دارد چه کردی با من تنها که می‌میرم بدون مرگ نبودت درد بی درمان و بودت سهم غم دارد به روی شانه هایم ردی از پس‌لرزه‌های توست چنان می‌ریزم انگاری دلم یک ارگ بم دارد ولی با این همه دیوانگی ها دوستت دارم گمانم شهر ما دیوانه ای مثل...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند نازنین نوری _نشر حوزه مشق

در حریم حرمم محرم اسرار شدی گرچه مرهم نشدی خوب، دل آزار شدی گفته بودی که به هر رفتنی عادت داری تو خودت رفتی و اینبار جفاکار شدی صبر کردم که مبادا ترکی برداری زخم خوردم زتو و سخت، بدهکار شدی سعی کردم که پریشان نکنم حالت را بستی آن روزن امید، وَ دیوار شدی تو ندانسته مرا سخت، قضاوت کردی رفتی و نزد خودت باز طلبکار شدی سوختم در طلب و بهر رها گشتن تو شعله را کشتم و تو دیر خبردار شدی بودنت بود بهشتی و نمی دانستی ره اغیار گرفتی و ستمکار شدی با تمام دل خود...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته وحیدرضا علیپور _نشر حوزه مشق

بابا تمام تار و پودش، درد می‌کرد مردی که تا عمق وجودش، درد می‌کرد تا آخرین لحظه نوازش را بلد بود من شانه هایم در نبودش، درد می‌کرد چین و چروک صورتش هم خنده رو بود بد زیر چشمان کبودش، درد می‌کرد شاعرترین شاعر برای شعر من بود شعر تر و کشف و شهودش، درد می‌کرد چیزی ز مردی در وجودش کم نیاورد پایش ولی وقت ورودش، درد می‌کرد وقت شروع تازه اش،،، نقطه سر خط دورش بگردم، دیر و زودش، درد می‌کرد آن آخرین شب جمله های ناتمامش آن خانه بوی دود عودش ،،، درد می‌کرد #وحید_رضا_علیپور #بی_نام  ...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند یاسمن بدری _نشر حوزه مشق

چترم به سر و باران از چشم ولی جاری حسرت به دلم مانده بر یاری و دلداری راهی شده ام تنها در کوی و خیابان ها لیلی صفتم اما مجنون بیابان ها آهم برود هر شب تا عرش خدا داند بر ملک دلم اما فرمان تو می راند یک شهر ، پر از سایه ، حیران و پریشان تر در هر قدمم لرزم ، مشکوک و پشیمان تر هر رهگذری بیند چشمان پر از اشکم هیهات نمی داند زین قلب پر از رشکم هر پله که می آیم ، سویت ، تو روی دورم بر عاشقی ات شاید مجبورم و...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته سید اسلام فاطمی _نشر حوزه مشق

آمدم چون شبنمی رو گونه ات! به اسم من، تو پیله کن، منم بیام پروانه وار …! تا که شود باز زیر و رو دنیای من، دنیای تو! هراسم ندارم از طلوع! طلوع خورشید قشنگ! من با توام ای تک گل باغِ شبستانِ دلم! ای بلبلِ خوش لهجه غزل خوانِ دلم! تویی همان، نَم نمکِ خاطره ها! هر صبح مرا مهمان کن به بوسه ای! من در پَیِ آن شبنمم تو در پَی باران سخت! این ست رؤیای زندگی، یا عاشقی، دلدادگی! یک عده آدم، بی قلم! دانند که عمر دست خداست، اما مُدام دَف می زنند! عده ای هم...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند لیلا ساتر_نشر حوزه مشق

سردر گم و آشفته و بی خواب و خیالم دیوار فرو ریخته ی رو به زوالم دنبال خود گم شده ام غرق سوالم مرغ حق افسرده ام و بی پرو بالم تو‌نیستی و‌در تن من زهر مذاب است با تو بدنم حفره ی صد خمره شراب است از روی خوشت جوش و خروش و جریانم‌ تاب و‌تب و حرص و ولع کل جهانم بین ضربان و هیجان در نوسانم در باطن خود اینم و در ظاهرم آنم هم آنم و هم اینم و هم اینم وآنم فکر تو و حرف تو شده ورد زبانم‌ از هر چه بخواهی و نخواهی...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته عباس ترابی _نشر حوزه مشق

(مترسک برفی) نویسنده عباس ترابی داستان کوتاه اول بهار بود .رودخانه جاری شده بودند .پرندگان آواز می خواندند .دارکوبها بردرختان می زدند .و کشاورز در مزرعه خود حاضر شد .حالا او نخست یک مترسک از یک ترکه نسبتا بزرگ از درخت سنجد ساخت وبر تن او یک لباس بزرگ وبی ریخت آویخت. لباس این مترسک در باد تکان می خورد و همین جنب وجوش به مترسک جان میداد تا سارها وکنجکشها را بترساند .کمی گذشت اوضاع آرام شد اکنون کسی از مترسک نمی ترسید .پرندگان فهمیده بودند که مترسک بی آزار است و حتی گاهی هم مهربان .کشاورز در اوقات...