اثری از بانوی هنرمند رویا خاندانی_نشر حوزه مشق
یقین دارم که می آیی شبیه مرغکی درشب به روی شانه ام تا صبح غزل از دوش میخوانی دل دیوانه ی رویا در اعماق سیاهی ها همیشه روزنی دارد ز فردا های بی تکرار اگر از من بریدی تو به تاوان گناهم بود گناه من همان عشقیست که از روی صداقت بود در این بازار گرگ دره به حراج می رود عشقت مگر با حیله ای باشد نقاب بر چهره ات هرشب من از خود ضربه می خوردم برای باور ساده برای بی کلک بودن در این دنیای بیچاره نترس،تنهاییم امروز به دور از هر غم وکینست قبول کردم نبودت...