قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته محمد امین ارباب سلیمانی_نشر حوزه مشق

حتما خیلی از ما در صحبت هایمان با جمله ی “خب، یکم از خودت تعریف کن ؛ خوبی ؟ حالت خوب است ؟ زندگی را چطور سر میکنی” روبه رو شده ایم !!
آن چند ثانیه ای ک تو را با فشاری شدید در خودت پرت میکند !! و تو را به یاد آنچه ک بر تو گذشته است می اندازد
درونت ناراحت است اما با لبخندی گیرا بر لبانت میگویی ” شکر خدا، خوبم، زندگی جریان دارد !! همه چی عالیست” !!
چ ساده و ناراحت کننده !!
کشف خود همیشه عجیب بوده است !!
همه در نگاه اول فکر میکنند خودشان را میشناسند
تصورشان از شناخت خود فقط خلاصه شده در رنگ و فصل و غذا و فیلم و موزیک و کار و آدم مورد علاقه اشان و گمان میکنند خودشان را شناخته اند !!
ما آنقدر ترسیده ایم ک حتی خودمان را از خودمان پنهان میکنیم
وقتی درِ قلبمان را میگشاییم قصری را در جنگلی عظیم میبینیم ؛ جنگلی سر سبز با آب و هوایی بهاری و خنک ؛ قصری بزرگ و زیبا که به نظر هیچ نقصی ندارد !!
قصری آنقدر بزرگ که شهر فرسوده و یخ زده ی پشت آن معلوم نیست !!
گویی ما حتی آن شهر را از خودمان نیز پنهان میکنیم !!
شهری که وسط بیابانی به حال خود رها شده
خانه هایش تاریک هستند و دیوار های آنها پر از ترک و شکستگی است !!
از ترک هایش معلوم است قدمتش زیاد است و غمش عمیق !!
قلبمان مانند آیینه ها در سریال های جنایی به ما خودمان را نشان میدهد ک لبخند میزنیم اما آنطرف آیینه خبر دیگریست !!
آن طرف آیینه ورژن هایی از خودمان هستند ک در انتظار دیده شدن اند ولی ما آنها را به حال خود راه کرده ایم !!
آنقدر خودمان را محتاج توجه دیگران کرده ایم که توجه خودمان به خودمان را فراموش کرده ایم !!
شخصیت مورد علاقه ی آنها را نمایش میدهیم و پشت آیینه ، شخصیت مورد علاقه ی خودمان را گذاشته ایم تا اجرای دلخواه آنها را تماشا کند ؛ تنها و و پر از حسرت در انتظار دیده شدن !!
همه ی ما در خود بخش هایی از خودمان را زندانی کرده ایم !!
بخش هایی از خودمان ک در انتظار برآورده شدن هستند !!
سخن هایی که محتاجِ به لب آمدن هستند اما سیلی محکم “بخشندگی” مانع آنها میشود
خشم هایی ک نیاز ب خالی شدن دارند اما کتک های کبود کننده ی “مهربانی” جلوی آنها را میگیرد
حسرت هایی ک نیاز ب صحبت دارند اما چوب بلند “خوش بینی” آنها را تهدید میکند
حسادت هایی ک نیاز ب بغلی صمیمی دارند اما ضربه های سخت “گذشت” آنها را ضربه فنی میکند !!
غرور هایی که نیاز ب ابراز شدن دارند اما لگد های طاقت فرسای “تواضع” راه را به روبشان بسته !!
ما آنها را زندانی کردیم؛ آنها را در خانه های لوکس و منحصر به فرد شهر قشنگمان حبس کردیم و در جلوی شهرمان قصری ساختیم از بخش هایی که مورد علاقه ی دیگران بود !!
روز به روز قصرمان سرزنده تر میشد همانطور ک شهرمان فرسوده تر و یخ زده تر میشد .
تا جایی ک فراموش کردیم اصلا شهری در ما وجود داشته !! شهری که روزی صدای خنده و شادی و کِل از آن منعکس میشد حالا تبدیل به شهری شده که شب ها صدای گریه و ناله از خانه هایش به فلک سر میکشد اما مردم قصر باور دارند که شهر جن زده شده و متروکه است و باید ب حال خود رها گذاشته شود !!
و این فقط شخصیت اصلی داستان است که هیچ گاه نمیتواند نسبت به شهری که خود آن را بنا کرده بی تفاوت باشد !!

 

محمد امین ارباب سلیمانی

 

 

❤️❤️

روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق

خانه

چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و صفحه آرایی در بالاترین کیفیت  ویراستاری حرفه ای کتاب   همین الان به کارشناسان حوزه مشق پیام بدهید.   ۰۹۱۹۱۵۷۰۹۳۶  ۰۹۳۹۳۳۵۳۰۰۹

 

 

 

 

Author Image
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *