پایتخت شعر ایران

index.png
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته ابولفضل فخرائی_نشر حوزه مشق

دوشنبه خونین پوفی کشیدمُ رفتم‌ جلویِ‌ آیینه حوصله هیچکسو نداشتم به‌ سیاهی‌ زیر‌ چشمام‌ نگاه‌ کردم این‌ چند‌ شب اصلا‌ خواب‌ درست‌ درمونی‌ نداشتم.. مثل‌ اینکه.،زندگیم‌ این‌روزا‌ استرس زیادی رو بهم وارد میکنه. همینطور‌ که داشتم خیال پردازی میکردم صدای در را شنیدم یا‌خواهرم‌ بود‌ یا‌ مادرم چون‌ پدرم‌ هرروز‌ صبح‌ از‌خونه‌ میره‌ بیرونُ تا‌ شب کار میکنه ما‌ اونو‌ زیاد‌ نمی‌بینیمش‌. _دنی (مخفف دانیال)!در‌ رو‌ باز‌ نمیکنی؟خودم‌ بیام تو! _ بیا . _ وا چرا وایستادی؟ درضمن صبحانه حاضره نمیخوای بیای سر سفره؟ _ همینجوری .. چیز مهم نیست نه.. فکر نکنم وقت بشه . _ چرا داداش؟ _نمیدونم..سرم...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند فروغ گودرزی_نشر حوزه مشق

۱_ سر نخ چشمانَ ش دریا ست شنا گر شده ام ۲_ پیچیده بر گلوی فنجان تلخ می شکند ض غ ب  👉 ۳_ وصله ی ناجور است تنهایی درز می گیرم نبودت را   فروغ گودرزی       ❤️❤️ روابط عمومی انتشارات بین المللی حوزه مشق https://ketabbaz.hozeyemashgh.ir چاپ انواع کتاب: شعر،داستان،دلنوشته،رمان،زندگینامه،سفرنامه،نمايشنامه،فیلمنامه، تبدیل جزوات اساتید،مربیان، معلمان و دانشجویان به کتاب تبدیل پایان نامه کارشناسی ارشد به کتاب  تبدیل رساله دکتری به کتاب  مشاوره، نگارش و تدوین پایان نامه و رساله در رشته های علوم انسانی و اسلامی استخراج مقاله از پایان نامه و اکسپت مقاله  انجام طراحی جلد و...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سیما حدادیان نائینی_نشر حوزه مشق

غزل دل خانه غم سایبان غم نهاده سایه اش را بر سرم آتشی شعله کشیده ،این چنین خاکسترم بس که غم خورده دلم از روزگار خون چکیده از دل وُ چشم ترم چشمه سار دل شده ،خالی ز شادی وسُرور غم شده هم بستر روح وروان وپیکرم دل شده هم صحبت مجنون بی لیلی من شب شده یارم در این ایام که من بی یاورم ساحل قلبم شده جایی برای غصه ها رنگ غم بگرفته و آوای غم بر باورم(پیکرم)   سیما حدادیان نائینی اصفهان
قلم شما

آثاری از بانوی هنرمند بهیه پیغمبری _نشر حوزه مشق

با انتظاری بی تاب و طولانی به تقویم نگاه میکنم پاییز است فصل دلدادگی پاییز است و پیدایت نمیکنم در این شهر در این دیاری که درختان ماتم زده اش در سبزی مکدرشان مهر و موم شده اند پنجره را غبار پوشانده و من ایستاده در باورهایم خوابم می بَرَد و تو مرا نشسته در تماشای غروب می بینی و چه غریبه و اشتباه می بینی مرا مثل همیشه ! اگر غفلت نبرده بود مرا دلم باران میخواست و یک چتر یک هوای پاکیزه مثل برگ نعنا خنک و معطر دلم بارانیم را میخواست و صدای قدم زدن اشتیاقِ تو...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند سارا بهادری _نشر حوزه مشق

خسته از خویشم ولی جامانده در تقدیرِ عشق دل دگرگون گشته همچون خواجه در تاثیرِ عشق باید از جان بگذرم تا سینه آرامم شود بلکه ایمان آورم اینگونه بر تدبیرِ عشق غم شکایت می کند بر دل سپردن ها ولی دل نمی‌بیند بجز زیبایی از تصویرِ عشق هر که را در بند دل دیدم نه آنی شد که بود این خود اعجازی گران باشد نه از تفسیرِ عشق از ازل عشق آیتی بر چشمِ دلداران فتاد تا شوند آلوده بر سِحر این چنین تسخیرِ عشق دل در آتش جان گرفت آسان نمی گردد خموش آخر آن مجنون شوم دیوانه از...