قلم شما

اثری از بانوی هنرمند هدیه تیموری تالاندشتی_نشر حوزه مشق

زن بابا   الوسلام هلماخوبی ازمدرسه اومدی؟ چه خبر؟چرا صدات گرفته؟بازم اتفاقی افتاده؟آره خوب نیستم،زن بابام همه چی روبه هم ریخته لباس وکیف وچمدونو حتی آشپزخونه روبه هوای تمیزکردن بهم زده. نمیدونم دنبال چیه؟ فکرمیکنه همه مثل خودشن جادو و جمبل میکنه. ببین هلما جان ولشون کن بزارهمون جوربمونن بابا اومدبهش بگو یااصلا زنگ بزن. نه حدیث جون بابابه حرفم گوش نمیده. این قاپشودزدیده. بعد ۴تاازدواج وچندتا صیغه بایک مرد نوه دارشوهرکرده پس مامان کو؟رفته بیرون. بهش زنگ زدی؟نه حدیث جون به مامان هیچی نگو منم نمیگم.بازم مثل همیشه دکتروقرص اعصاب داغون.. هلما_داری میایی؟آره توراهم. بزار يه امروز با دیدن...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند آذر غلامی(پاییز )_نشر حوزه مشق

---- ساحلِ آرامش----   شبیه زورقی سرگشته و زار به دریای خیال تو شناور مانده ام .. ای سراپا همه احساس ساحل آرامش ات پناه امنی ست برای شانه های بی پناهم اینجا ایستاده ام خیره به لاجوردی آسمان نسیمی نمی وزد بر گونه های ترم چشمان دریا ماهرانه رد پای مرا پاک می کند اما من تو را چون مرواریدی در عمق جان صدف درون سینه دارم غرق در دریای خیال تو مدام حواسم پرت میشود به رنگ پیراهنت گرمای دستانت به گمانم دیوانگی به من می خندد که هر بار به رویای تو می اندیشم   # آذر_غلامی...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند ستایش زنگنه_نشر حوزه مشق

چند سال پیش که ما با همسایه ها رفت و امد داشتیم، یک واحد پسر همسایه مجرد که بعد از فوت خانواده اش تنهایی زندگی میکرد و گاهن همسایه ها برایش خوراک میفرستادند شیفته دختر همسایه شد که چند باری برایش غذا درست کرده بود، هروقت آن دختر خانم غذا میفرستاد حتی اگر سیر هم بود . . میگفت : ممنونم .گرسنه بودم ... و بالعکس اگر تنها این خانم برایش غذا نمیفرستاد . میگفت : امروز بی بهره ماندم. . در اواخر دورانی که در آن منطقه سکونت داشتیم، با هم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته علی سلیمانی _نشر حوزه مشق

کجایی که دلم هربار پر از احساس آشوبه میدونی بی تو این قلبم توی سینه نمیکوبه تداعی میکنم هربار تو ذهنم خاطره هاتو شبا تو خواب میبینم همیشه عکس و رویاتو یه روزی مال من بودی همیشه یهو برگشتی بم گفتی نمیشه باید رامون جداشه دیگه از هم نگفتی بعد تو حالم چی میشه؟! به جز خوبی و عشق از من چی دیدی که از دوس داشتن من دس کشیدی مگه کی بیشتر از من عاشقت بود؟ که از احساس من پاپس کشیدی کجایی که دلم تنهاس که بی تو سرد و پژمرده م میرم از دست بدون تو همونطور...
قلم شما

اثری از بانوی هنرمند فریده عبدی( سها)_نشر حوزه مشق

صبح یکی از روزهای خداست حس دانش آموزی با امتحان آخر سال در من است بی جهت؛  بیقرارم مثل عصر جمعه در چشمان شهر شاعرم  و دست فروش  شعرم شعرهایم راتنها شکوفه سرخ انار میفهمد و شاید یک پروانه متبسم رهاشده از پیله  .... میدانم دستم به درخت توت که برسد با شعرم  پرواز خواهیم کرد به مقصد باغ های جهان .... 🌹🌹🌹🌹🌹   باز پاییز به تکرار آمده زرد و سرخ رنگ و رنگ باز گل قاصدها سرا را به باد سپردند اما!! کسی نیست بگوید پس نم باران کو؟! گویی حس لامسه زمین را گرد فراموشی گرفته یا...
قلم شما

اثری از هنرمند فرهیخته علی پور زارع_نشر حوزه مشق

«ارمغان» کاش به این کنج خراب خلوت ما هم کلاغی سر می‌زد، به اینجا پر می‌زد. کاش در این خاک خشک ترک خورده ما سبزه ای جوانه می‌زد، جوانه در این ویرانه می‌زد. کاش در این سرای سرما زده‌ی ما باغچه ای بود و در آن میخکی پیچ می‌زد، امیدی در دل هیچ می‌زد. ای کاش. پنداشتم که می و مستی و ساغر و ساقی، شاهد می‌شود پنداشتم که ساز و آواز و مطرب و طرب، شاهد می شود، آرام جان می‌شود، می‌شود اما... به خون دل و اشک دیده می‌شود. به اشک دیده، نقش تو در خیالم، دل آرمیده...