اثری از بانوی هنرمند حنانه مهری _نشر حوزه مشق
نگاه تو نور است ، می تابد نگاه تو ابر است ، می بارد باید درخت باشم ریشه هایم را بکارم که تو را نفس بکشم تو را به رگهایم ببرم که سیب شوی از شاخه های قلبم برویی بزرگ بشوی برسی به انتظارم به منو لحظهٔ دوستت دارم . آمدنت رسیدنت داشتنت همه شعر شدند شعری کال و محال بعد از من چه کسی تو را خواهد چید از سر دورترین شاخه خیال ؟ تو شیرین ترین گناه منی مثل قندی که در کودکی دزدیده ام داری اما آب میشوی لای انگشتان ترسیده...