داستانی از بانوی هنرمند ریحانه جوادی_نشر حوزه مشق
خوشبختی کجاست! یکی از شب های فصل بهار بود و به رسم همیشگی، با اَعضای خانواده یک قالیچه کنار باغچهی نیمه تاریک حیاط پهن کردیم.هوا نسبتا خنک بود و بچه ها کنار حوض مشغول بازی کردن و خندیدن بودند، آواز شادیاشان سکوت را در هم شکسته بود. بزرگ تر ها به روی قالیچه نشسته بودند و غرق صحبت کردن درمورد اوضاع زندگی، کارهای روزمره و خبر دادن درمورد همسایه ها، که کار اصلی مادربزرگم بود. به روی دومین پلهی ورودی حال پذیرایی، نشسته بودم و صفحهی آسمانِ شب را تماشا کردم که حس کردم یک لحظه کوچک ترین ستاره بر...