اثری از هنرمند فرهیخته علی شیر عرب پور _نشر حوزه مشق
ساحل و تنهایی غم آگین عشق ناکامم پریشان داستانی بود. نگو ازعشق ای جانا که فرجام بی سرانجامی. غریب و بیکس و درگوشه ی ساحل به دردت باز می نالیم دلی خوناب و سردرگم بجز امواج دریا و دل محزون، میداند چه کردی با من و این قلب صد پاره نهم سرروی زانویم همی بندم دوچشمم را که شاید بازبرگردی به رویایم مرادم میدهی درخواب؟ نکن بازی تو باجانم سکوتم رابیا بشکن توبالبخندچشمانت ولی افسوس هزارافسوس دلِ ما ماند وچشمانی پرازاندوه ردپایت بروی ماسه ها دردیست که میکارد وجودم روزوشب ازنای خود هنگامه می نالد مرادریاب نازک تن نوازش کن...