داستانی از بانوی هنرمند فاطمه افلاطونی _نشر حوزه مشق
عکس دو نفره دوستشان داشتم ،چشمانش را می گویم،همان چشمان قهوه ای جذاب ،که حالا از پشت شیشه ی ( ای سی یو)با حسرت به من نگاه می کردند. احساس می کردم برای آخرين بار است که این نگاه ها به هم گره می خورد . تصمیم گرفتم فردا که برای ملاقات می آيم ، دوربین زنیت قدیمی را همبا خودم بیاورم و یک عکس دو نفره از خودمان بگیرم . -سلام آقای دکتر خسته نباشید،می خواستم حال مریضمون رو بپرسم .....سعید رضائیان :شما چه نسبتی باهاشون دارین؟ -همسرشون هستم آقای دکتر :فعلا که وضعیتشون ثابته،ولی باید تا فردا...