اشعاری از هنرمند فرهیخته حسن رشنودی از هنرمندان انتشارات حوزه مشق
پرده نیست پَرده مَپوشان که دِگر پَرده نیست خِجلت از این کرده و ناکرده نیست تُخمِ اَدب را چِنان هَم زَدَند گو که سِپیدی بَر این زَرده نیست تاب نَیاورد نَگوید سُخن گر چه سُخن نیز برازنده نیست بَر همه اجسام بَنی بَنده گشت بَر تو رِسَد هیچ دلی بَنده نیست دَر صَفِ بازار زَنَد لافِ بُرد بَدتر از این باختهِ بازنده نیست راضی اگر فَهم تو را مُنکِرَند پَرده به چشم است که تابنده نیست 💎💎💎💎💎💎 دار دل هیچ ثمر داشت مگر کارِ دل سینه پُر از آتش شرارِ دل آب گذشت از سَرِ من عاقبت گشته کمان این...