قلم شما

باید و نباید های نمایشنامه ” مرغ دریایی ” به قلم سحر رستمیان

باید و نباید های نمایشنامه ” مرغ دریایی ” به قلم سحر رستمیان

 

 

باید و نباید های یکی از شاهکار های لطیف آنتوان چخوف نویسنده و نمایشنامه نویس روس در یاداشتی به قلم سحر رستمیان بازیگر هنرهای نمایشی – این یاداشت باهدف معرفی نمایشنامه نامبرده برای نوآموزان این رشته هنری و دوستداران تئاتر نوشته شده است

 

 

 

رستمیان:

به‌قول‌معروف شما انگشت روی نقطه حساس گذاشته‌اید. کم‌کم دارم دچار هیجان می‌شوم، حتی کمی هم ناراحت شده‌ام. ولی بگذارید ادامه بدهیم؛ از زندگی عالی و درخشان من صحبت کنیم…. این شروعی بر مرغ دریایی آنتوان چخوف است.

 

 

 

نمایشنامه «مرغ دریایی» یکی از مشهورترین آثار «آنتوان چخوف»، نویسنده‌ی روسی است که در سال ۱۸۹۵ به نگارش درآمده است. این نمایشنامه شخصی‌ترین اثر این نویسنده به‌حساب می‌آید و «چخوف» در آن به چیستی و ستایش هنر می‌پردازد. این نمایشنامه تصویری ساده درعین‌حال پیچیده از زندگی افرادی است که از روزمرگی زندگی خسته و دچار نوعی شکست توأم با درد و رنج فراوان شده‌اند. این داستان روایت شش رابطه تودرتو و پیچیده‌ی عاشقانه است که اوج نبوغ و خلاقیت این نویسنده را به نمایش گذاشته است. ” نینا زارچنایا “، یکی از شخصیت‌های این داستان است که دل‌بسته‌ی نویسنده‌ای جوان به نام ” کنستانتین ترپلف ” می‌شود. تقابل شخصیت‌های آن‌ها و نوع برخوردشان با عشق، شکست و ناکامی موضوع اصلی این داستان را شکل می‌دهد. این نمایش اولین بار در اکتبر سال ۱۸۹۶ در تئاتر آلکساندرینسکی اجرا شد و پس از آن در سراسر جهان براساس آن اجراهای ماندگار و مهمی به روی سن رفت.

 

 

مرغ دریایی نیز به مانند دیگر آثار آنتون چخوف عاری از اندیشه‌های ملی‌گرایانه و شور وطن پرستانه نیست. چخوف عمیقاً به وظیفه و رسالت هنرمند، نسبت به وطن و هموطنان معتقد بود. او با تیزهوشی و شناختی دقیق از زیرساخت‌های فرهنگی، سیاسی و اعتقادی جامعه خود، حساب وطن‌پرستی و نوع دوستی را از عامی‌گری جدا ساخت. چخوف همواره با ابتذال سر ستیز داشت و همیشه به مظاهر ابتذال و تن دادن به ذائقه‌های پست عامیانه می‌تاخت. می‌توان گفت چخوف در این نمایشنامه هنرمندان و نویسندگان همدوره خود در اواخر قرن نوزدهم روسیه تزاری را می‌نمایاند که نه آرمان بزرگی در سر می‌پروراندند، و نه ذوق و قریحه درخشانی برای آفرینش و خلق هنری در خود داشتند.

 

چخوف همه عمر را در این حسرت سوخت تا شاید با بازنمایی تباهی‌های زندگی روزمره، مسیر متفکران هنرمند و روشنفکران جامعه خود را به سوی مدینه فاضله اش هدایت کند و خب واضح است که نمی‌توانست. آنتون چخوف از بروز و ظهور مظاهر بورژوازی در جامعه هنر و ادبیات سرزمین خویش می‌هراسید و با کمال گرایی خاص و ویژه نژاد اسلاو، می‌کوشید جلوی انحطاط فرهیختگان چسبیده به بدنه اشرافیت که با مکیدن تفاله‌های زندگی و عیش و نوش این طبقه مضمحل شده ارتزاق می‌کردند بایستد. چرا که می‌دانست جوهره ناب و اصیل هنر در آتش خودپرستی‌ها و فساد بورژوازی تباه و نابود می‌شود. به همین دلیل حقیقت را بر همه چیز حتی عشق، بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین منبع الهام هنری ارجح می‌دانست. آنتون چخوف زندگی را با معیار کار و خلاقیت می‌سنجید و از بی عملی و رخوت هنرمندانه بیزار بود. از همین رو به هنرمند عصر و دوره خود می‌تاخت تا آنان را از خواب بیرون آورد. این اندیشه‌ها در لایه‌های چندگانه معانی و مفاهیم نمادین آثار او چنان تنیده شده که ترجمه و اجراهای مکرر و متفاوت از آثارش هنوز هم پس از گذشت یک قرن از مرگش در بسیاری از نقاط جهان خواهان دارد. رمز ماندگاری چخوف و آثارش قابلیت تعمیم اندیشه‌ها و دغدغه‌های والای او، به تمامیت کره خاکی است.

 

 

 

– حال اولین پرده این اثر زیبا را باهم مرور خواهیم کرد

 

 

پرده اول

 

در پرده اول تماشاگران با نمایی از یک ملک ییلاقی مواجه می شوند. این ملک متعلق به کارمند سابق دولت یعنی سورین است. در اولین صحنه متوجه بیماری سورین می‌شوید. در این صحنه آرکادینا و تریگورین روی صحنه ظاهر می‌شوند. آرکادینا بازیگر شناخته‌شده‌ای است. تریگورین معشوقه‌ی او و نویسنده معروفی‌ست. آن‌ها برای مدت کوتاهی مهمان سورین در عمارت ییلاقی‌اش خواهند بود.

 

در این صحنه تمام مهمانان حاضر در عمارت ییلاقی سورین در حال تماشای یک اجرا هستند. کنستانتین ترپلف، پسر آرکادینا نویسنده و کارگردان آن است. این نمایشنامه آخرین و تازه‌ترین اثر اوست. ترپلف قصد دارد با این نمایشنامه توجه مادرش را جلب کند. او می‌خواهد شکل جدیدی از نمایشنامه‌نویسی ابداع کند. بازیگر ستاره‌ی زن نمایشنامه‌ی او دختری از عمارت مجاور به اسم نینا است. در بین اجرا آرکادینا اعلام می کند که نمایشنامه از دید او بی‌معنی و احمقانه است و با این سخنان کنستانین بسیار آشفته می شود. در این صحنه ما شاهد اولین بحران جدی هستیم.

 

نمایشنامه‌های چخوف، درام را در نوعی متفاوت و با الهام از عشق‌ها و تمایلات روزمره پیش می‌برند. او به افشای مشکلات و سختی‌های مثلث‌های عشقی می‌پردازد. مرغ دریایی اثری سرشار از عشق‌های یک‌طرفه است. چرا که اکثر شخصیت‌های این نمایشنامه به کسی عشق می ورزند که علاقه‌ای به آن‌ها نشان نمی‌هد. کنستانتین به نینا عشق می‌ورزد و ماشا دختر مباشر عمارت عاشق کنستانتین است. ماشا خود دلداده‌ای دیگر دارد که یک معلم مدرسه است. اما ماشا چنین حسی نسبت به او ندارد. در قسمتی از نمایشنامه ماشا به مدودنکو (معلم مدرسه) می گوید: “من مهربانی شما نسبت به خود را احساس می‌کنم ولی نمی توانم همان‌گونه نسبت به شما مهربان باشم.”

 

همچنین در پرده‌ی اول به‌خوبی د‌رمی‌یابیم که کنستانتین همیشه به چشم فرزند یک هنرپیشه محبوب دیده شده و همه از روی ترحم به او توجه می‌کنند.

 

💎

روابط عمومی انتشارات حوزه مشق

Author Image
فردین احمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *